جدول جو
جدول جو

معنی علی باورجی - جستجوی لغت در جدول جو

علی باورجی
(عَ یِ وَ)
شیخ علی باورجی، وی از همراهان شاهزاده شیخ علی و پیرعلی بادیک بود. چون شیخ علی و پیرعلی به قصد سرکوبی سلطان احمد پسر سلطان اویس ایلخانی، ممدوح حافظ، به تبریز آمدندو سلطان احمد از آنجا گریخت، آن دو سردار این شیخ علی باورجی را در تبریز گذاشتند و خود به تعقیب سلطان احمد پرداختند. (از ذیل جامعالتواریخ رشیدی ص 224)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عَ یِ وَ)
ابن محمد بن حبیب بصری. مشهور به ماوردی و مکنی به ابوالحسن. فقیه و اصولی و مفسر و ادیب بود. وی در سال 364 هجری قمری متولد شد و در بصره و بغداد تحصیل علم کرد سپس امر قضاء را در بسیاری از شهرها به عهده گرفت و نزد پادشاهان آل بویه مقام و منزلتی داشت و در ربیع الاول سال 450 (یا آخر سال 450) در بغداد درگذشت و در مقبرۀ باب الحرب دفن شد. او راست: 1- الاحکام السلطانیه. 2- ادب الدین و الدنیا. 3- تفسیر القرآن الکریم. 4- الحاوی الکبیرفی فروع الفقه الشافعی، در مجلدات متعدد. 5- قوانین الوزاره. (از معجم المؤلفین). صاحب معجم المؤلفین به مآخذ ذیل نیز اشاره کرده است: سیرالنبلاء ذهبی ج 11 ص 162. الطبقات ابن صلاح ص 70. طبقات الشافعیۀ اسنوی ص 156. مناقب الشافعی و طبقات اصحابه من تاریخ الذهبی ص 131. فهرس المؤلفین بالظاهریه. الوافی صفدی ج 12 ص 154. تاریخ بغداد خطیب بغدادی ج 12 ص 102. وفیات الاعیان ابن خلکان ج 1 ص 410. الانساب سمعانی ص 504. معجم الادباء یاقوت ج 15 ص 52. طبقات الشافعیۀ سبکی ج 3 ص 303. المنتظم ابن جوزی ج 8 ص 199. لسان المیزان ابن حجر ج 4 ص 260. النجوم الزاهرۀ ابن تغری بردی ج 5 ص 64. تاریخ دوله سلجوق اصفهانی ص 22. شذرات الذهب ابن عماد ج 3 ص 285
لغت نامه دهخدا
(عَ یِخَ)
ابن حسن بن علی بن ابی الطیب باخرزی سخنی شافعی، مکنّی به ابوالحسن. رجوع به ابوالحسن باخرزی وابوالحسن (علی بن حسن...) و علی (ابن حسن...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ رِ)
ابن عبدالله بارقی. تابعی بود. (از منتهی الارب). تابعی در سنت اسلامی به شخصی گفته می شود که در عصر پس از پیامبر اسلام زندگی کرده و از صحابه – کسانی که پیامبر را دیده اند – علم و دین آموخته است. اگرچه تابعی پیامبر را ندیده است، اما پیوند او با صحابه سبب شده است که در زنجیره ناقلان حدیث جایگاه بالایی داشته باشد. علمای علم رجال و حدیث معمولاً تابعین را به سه دسته تقسیم می کنند: کبیر، وسط و صغیر، بسته به اینکه با کدام طبقه از صحابه دیدار داشته اند.
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ بَ)
ابن محمد برجی جذامی. مقری بود از مردم ’برجه’ و آن شهری است در مغرب. (از تاج العروس) (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا